loading...
مجموعه کامل از پیامک و sms
paray بازدید : 265 یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 نظرات (0)

اس ام اس های زیبا برای بیان عشق

اس ام اس عاشقانه

اس ام اس های جدید و زیبا برای بیان عشق

sms love

عشق و باران

هر دو به زندگی ما شادی واقعی می دهند

اما تفاوت اساسی این است:

باران بدن ما را خیس می کند

ولی

عشق چشم ما را خیس می کند

اس ام اس عشق خیلی زیبا و عاشقانه

sms love

عشق مثل یه آدامس است

تنها در آغاز طعم دارد

اما دوستی مثل شکلات است

مزه آن تا پایان وجود دارد

اس ام اس های جدید و زیبا برای بیان عشق

sms love

در صبح

خورشید خیره به من است و من خوشحالم

نسیم خنک لبخند من را در آغوش می کشد

و پرندگان با لبخند من آواز می خوانند

اما عزیز من تا وقتی تو کنارم نیستی

لبخند من ناقص است

paray بازدید : 212 یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 نظرات (0)

اس ام اس و مسیج تنهایی 1396

اس ام اس تنهایی

 

دلم خوش نیست . . .

غمگینم . . .

کسی شاید نمیفهمد . . .

کسی شاید نمیداند . . .

کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی . . .

تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی :

عجب احساس زیبایی . . . !

تو هم شاید نمیدانی . . . !

.

.

.

فصل ها پشت سر هم می آیند می روند و تمام می شوند

اما تمام شدنی نیست فصلِ رفتن تو و تنهاییِ من …

.

.

.

چه کسی گفته که من تنهایم ؟

من ، سکـوت ، خاطرات ، بغض و اشک همیشه با همیم …

بگذار تنهایی از حسودی بمیرد !

.


.

.

تاکنون دوستی را پیدا نکرده ام

که به اندازه ” تنهایی ” شایسته رفاقت باشد . . .

.

.

.

تنهایی یعنی آرزوی مرگ کنی ،

تا حتی شده برای تشییع جنازت یه عده دورت جمع بشن …

.

.

.

دستای من سرده یعنی که من تنهام

یعنی ازت دورم , یعنی تو رو میخوام …

.

جدیدترین پیامک تنهایی غمگین

.

تکان می دهد خانه را سالی که می آید …

سرگرمیِ خوبی ست :

تو عکسِ قابت را و من قاب عکست را عوض می کنم

و آغاز می شود سال تنهایی . . .

.

.

.

من زیر ِ باران!

تو دور میشوی، من خیس!

این دِلبری های ِ بهار است،

نیامده دیوانه می کند،

… کوچه را از تنهایی…!

.

.

.

تـَـنــهــایـــے خـــوبــه…

ولــے

۲ نــَـفـَـرش…!

.

.

.

حالا همین تنهایی بى رحم

با من رفیقى دل وفاداره

نون و نمک خوردیم، یه جورى که

دست از سر من بر نمى داره

.

.

.

نشستم ، خسته شدم ؛ دیگر قایق نمیسازم …

پشت دریاها هر خبری که میخواهد باشد باشد ؛

وقتی از تو خبری نیست قایق میخواهم چکار ؟

مرا همین جزیره کوچک تنهایی هایم بس است !

.

.

.

تنهایی ، شاخه ی درختی ست پشت پنجره ام

 

گاهی لباسِ برگ میپوشد و گاهی لباسِ برف اما همیشه هست

paray بازدید : 953 یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 نظرات (0)

زندگینامه و بیوگرافی سعدی شیرازی

زندگینامه سعدی شیرازی

زندگی نامه سعدی

سعدی در شیراز مرکز فارس در حوالی سال  563 دیده به جهان گشود و نام او رامصلح الدین یا به قولی مشرف الدین عبد الله گذاشتند


در آن زمان در شیراز اتابکان فرمان میراندند . به مرور که قدرت سلجوقیان کاهش یافت سلسله های محلی به وجود میامدند و نیرو میگرفتند اتابکان نه تنها در شیراز بلکه در دمشق ، موصل  ، بین النهرین  ، حلب و آذربایجان  دستی داشتند  این حکومت های کوچک که اهمیت آنها از یک شهرستان تا یک سلطان نشین تغییر میکرد نسبت به یک پادشاه ابراز اطاعت میکردند ولی در عمل مستقل بودند


هنگام تولد سعدی حکمران شیراز اتابک مظفر الدین تکله سومین پادشاه از اتابکان فارس بود از ده سال پیش تکله در مقابل اتبکان عراق بدشواری مقاومت میکرد و همچنین مورد دستبرد و غارت اتابکان آذربایجان نیز  قرار میگرفت


شاعر پر آوازه در میان همه این بی نظمی ها در شهر شیراز  رشد میکرد پدر سعدی ، عبدالله در خدمت سعد بن زنگی بود که احتمال دارد شاعر  شیرین سخن شیراز نیز به عنوان حق شناسی تخلص سعدی را برای خود انتخاب کرده باید

یکی از مشخصات نبوغ سعدی در این است که از کوچکترین حادثه زندگی خود  درسی اخلاقی میدهد در چندین جای کلیات کودکی او مطرح است و چنین مینماید که وی از دوران طفولیت خود خاطره ای دلنشین و در عین حال حزن انگیز دارد چگونگی سالهای خردسالیش در بوستان آمده که از 1آنجا میتوان فهمید پدرش از کارکنان ساده دیوان اما در رفاه بوده

ز عهد پدر یاد دارم همی                      که باران رحمت بر او هر دمی

که طفلیم لوح و دفتر خرید                            ز بهر یکی خاتم زر خرید

بدر کرد ناگه یکی مشتری                      به خرمایی و از دستم انگشتری

بعد از مرگ پدر سعدی در شیراز تنها ماند در سایه توجه اتابک سعدی که در از همان دورانبر اثر هوش و ذکاوت بالای خود نزد همه انگشت نما بود رهسپار بغداد گشت و وارد مدرسه نظام شد و از سال 574 تا 604 یعنی تا سال فوت اتابک سعد بن زنگی و بر تخت نشستن فرزندش ابوبکردر بغداد ماند

هنگامی که سعدی برای تحصیل به نظامیه رفت ، مدرسه از گذشته ای پر اتخار بر خوردار بود . تا زمان سعدی متعدد نظامیه کتبی در مورد الهیات ، فقه ، تفسیر قرآن تالیف کرده بودند که نشان دهنده بزرگی و اعتبار مدرسه در آن زمان میباشد

سالهای مسافرت

سعدی در کلیات از سفر به  آسیای مرکزی ، هندوستان ، شام ، مصر ، عربستان ، حبشه و مغرب  بدون کمترین سرنخی برای ترتیب این سفرها معلوم شود نام برده است

میتوان چنین تصور کرد که سعدی سفرهای خود را با عزیمت مجدد به سمت مشرق آغاز کرد .  اگر سعدی از شیراز عزیمت میکرد می توانست یک راست  از راه کرمان و سیستان و خراسان به بلخ رسد . مسافر بلخ ناچار به جنوب شرقی عزیمت می کرد و از گردنه های کوه بابا میگذشت و به بامیان میرسید و از آنجا راهی هندوستان

در مورد سفر به هندوستان و مدت اقامت و مکان های بازید سعدی  در هند تناقص های زیادی وجود دارددر عین حال هنگام بازگشت از هند سعدی به همرا یک کشتی بازرگانی وارد جزیره کیش میشود - که در آن زمان مرکز اقتصادی ایران به شمار میرفته است - حال پایان سفر نیست چون شاعر به جای بازگشت به زادگاه خود شیراز به زیارت خانه خدا میرود در مسیر حرکت خود به سوی شهر مقدس مکه در صهعا توقف میکند وی در این شهر یکبار دیگر ازواج میکند که حاصل آن یک فرزند کوچک هست که رشته ایس که او را به آن سرزمین پیوند داده است . ناگهان این کودک در گذشت درد و غضه پدر همان بود که معمولا به پدران در چنین مصیبتی وارد میشود

به صنعا درم طفلی اندر گذشت                چه گویم کز آنم چه بر سر گذشت

در این باغ سروی نیامد بلند                         که باد اجل بیخ عمرش نکند

عجب نیست بر خاک اگر گل شکفت            که چندین گل اندام در خاک خفت

خانواده سعدی از هم میپاشد و او دیگر جز به ادامه سفر نمی اندیشد تا شاید از اندوهی که در این شهر محصور در میان کوهها خفه اش میکند رهایی یابد ، سعدی عازم مکه شده و بعد از انجام  مناسک حج ، عازم مصر میشود و بعد از چندی به دلیل شروع جنگ های صلیبی عازم تونس شد و بعد ار آرام شدن جنگ سعدی با کشتی به سمت شیراز راه افتاد که ابتدا در بیت المقدس توقفی کوتاه میکند  و از آنجا به سوی دمشق رهسپار می شود و در سایه امنیت شهر دمشق فرصت مطالعه و بحث با دانشمندان را نیز بدست آورد

حال موقع بازگشت رسیده ; سعدی رفته رفته خستگی و حسرت دیدار آسمان ایران را در دل خود احساس میکند

در اقصای عالم بگشتم بسی               بسر بردم ایام با هر کسی

تمتع ز هر گوشه ای یافتم              ز هر خرمی خوشه ای یافتم

چو پاکان شیراز خاکی نهاد          ندیدم که رحمت بر آن خاک باد

تولای مردان این پاک بوم           بر انگیختم خاطر از شام و روم

دریغ آمدم زان همه بوستان                  تهیدست رفن بر دوستان

دوران کهولت

سرانجام در حالی که قلب سعدی میتپید شیراز جلو چشمان او نمایان گشت و  در واقع موقع تقاعد سعدی از مسافرت فرا رسیده بود ، تقاعدی داوطلبانه و سرشار از سربلندی و مجاهدت

 تا این زمان سعدی فقط اشعاری بصورت مجزا سروده بود ، در طی دو سال دو شاهکار شعر اخلاقی او یعنی بوستان در سال 636 و گلستان در سال بعد آن 637 خاتمه یافت که نام سعدی را جاودان کردند

سعدی با خاطری آسوده به آرامی به پایان عمر خود نزدیک میشد . از مرگ بانیان عظیم الشان اندیش ایرانی مانند خواجه نصیر الدین طوسی ، شمس تبریزی ، جلال الدین رومی دیری نمیگذشت و سعدی در میان شاعران موفق نسل جدید تنها به جا مانده بود

از طرف دیگر به مرور که سعدی سالخرده تر میشد آشکار بود که تاثیر سخن او رفته رفته نه تنها در شیراز بلکه در دیگر شهر های ایران نیز به شعر فارسی رنگ و بویی تازه می بخشید

تاریخ وفات سعدی موضوعی بسیار مبهم و بحث انگیزست زیرا شرح حال نویسان دو تاریخ وفات برای او ترسیم کردند یکی  17 آذر 670 و دیگری  ( بزرگانی مانند جامی )  مهر ماه سال 671 را تاریخ وفات این بزرگ مرد پارسی میدانند

سعدی در بحبوحه اشتهار از دنیا رفت و شهرتی پایدار از خود بجا نهاد ، وی از زندگی چیزی انتظار نداشت و تا میتوانست از زیاده طلبی پرهیز میکرد به این اکتفا مینمود که افتخاری برای شیراز زادگاه خود میراث بگذارد ، شیراز نیز نبوغ شاعر خود را درک کرده بود . سعدی در نزدیکی بقعه خود در حومه شهر به خاک سپرده شد دیری نپایید که مرقد او زیارتگاه عشاق زبان و ادب پارسی شد

اخلاق  سعدی

سعدی مانند لوکرس یا وینیی شاعر فیلسوف نیست . سعدی شاعری است که تعالیم اخلاقی میدهد ، تعلیم دهنه اخلاقی به معنی دقیق کلمه ، یعنی مصنفی است که رسوم و عادات و افعال و خلقیات معاصران خود را مورد مطالعه قرار میدهد

اما این اخلاق بیش از هر چیز حائز جنبه عملی است و در وهله اول باید همین جنبه عملی اخلاق سعدی را در نظر گرفت . سعدی پیش از آن انسان را بذاته مورد مطالعه قرار دهد به موضع گیری وی در برابر همنوعان مینگرد: خطاها و عیب ها را می بیند و به دور از هر نوع انتقاد نیشدار میکوشد در اشعار خو آداب و قوعاد بهتری را پیشنهاد دهد خود این موضوع را به کرات و آشکارا گوشزد میکند

اگر در سرای سعادت کس است                       ز گفتار سعدیش حرفی بس است

پند سعدی به گوش جان بشنو                             ره چنین است مرد باش و برو

سخن سودمند است اگر بشنوی                         به مردان رسی گر طریقت روی

اما سخنان سعدی مثال است و پند ،خواننده باید پند را در بین سطور حکایات جستجو کند .از این پندهای گوناگون یک فاسفه عملی حاصل میشود که بواقع اندک مبهم و دشوار یاب است ولی کامل

بر این اخلاق - که به آدم طرز رفتار در برابر همنوعان را تعلیم میدهد -  یک رشته نکات روان شناختی نیز افزوده میشود که سیمای انسان آرمانی سعدی را میسر میسازد و چون فرد بی ایمان به آفریدگار همیشه بشری ناقص است بنابر این سعدی بارها  مساله ارتباط بین انسان و خداوند رو طرح میکند

سبک شعری سعدی

شیوه اصلی ترکیب کلام سعدی چنین به نظر می آید : نخست یک حقیقت اخلاقی را بیان میکند سپس آن را با یک سلسله تمثیلها بنوعی مجسم میسازد

«       

عدو را بکوچک نباید شمرد                         که کوه کلان دیدم از سنگ خرد

نبینی که چون باهم آیند مور                            ز شیران جنگی برارند شور

نه موری ، که مویی کزان کمتر است            چو پر شد ز زنجیر محکم ترست

»


گاهی نیز بر عکس ، تصویر حکایت از برای تجسم یک اندیشه به کار میرود حتی غالبا از یک داستان ساده یا خاطره ساده جوانی یک اندیشه عارفانه بدست می آید که اصلا انتظار نمیرفت

سعدی گاه نیز شیوه تضاد را در پیش میگیرد ومیداند که چگونه تاثیر جملات کوتاه و دقیق رابیشتر سازد « مثلا در گلستان چنین مینویسد : هرگز از دور زمان ننالیدم و روی از گردش آسمان در هم نکشیدم مگر وقتی که پایم برهنه ماند بود و استطاعت پاپوشی نداشتم  به جامع کوفه در آمدم  دلتنگ یکی را دیدم پا نداشت . سپاس نعمت حق بجا آوردم و بر بی کفشی صبر کردم»

شیوه دیگر سعدی این است که اندیشه را مطرح میکند  ودلائل  موافق و مخالف را باهم بیان میکند  « مثلا در پند نامه پس از ستایش کرم و سخاوت بلافاصله انتقاد از بخل شروع میشود »

paray بازدید : 1305 یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 نظرات (0)

زندگینامه و بیوگرافی حکیم عمر خیام نیشابوری

حکیم عمر خیام

عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر،فلسفه، حکمت و ستاره‌شناسی را فراگرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیماً از زبان یونانی فرا گرفته بود.
در حدود ۴۴۹ تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضی‌القضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادله‌های درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله و از آن‌جا که با نظام‌الملک طوسی رابطه‌ای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک بهاصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را به‌عهده گیرد. او هجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه می‌شود و در همین سال‌ها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم می‌کند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال‌الدین ملک‌شاه شهره است، اما پس از مرگ ملک‌شاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام به‌عنوان اختربین در دربار خدمت می‌کرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت.در همین سال‌ها (۴۵۶) مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس را می‌نویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها را شرح می‌دهد. همچنین گفته می‌شود که خیام هنگامی که سلطان سنجر، پسر ملک‌شاه در کودکی به آبله گرفتار بوده وی را درمان نموده‌است.  پس از درگذشت ملک‌شاه و کشته شدن نظام‌الملک، خیام مورد بی‌مهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مرو که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالاً در آن‌جا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالاً در همین سال‌ها نوشته شده‌است.  غلامحسین مراقبی گفته‌است که خیام در زندگی زن نگرفت و همسر برنگزید.
باغی که آرامگاه خیام در آن قرار دارد،
تصویر از کنار آرامگاه امامزاده محروق گرفته شده‌است و در ورودی قدیمی این باغ در تصویر دیده می‌شود.
مرگ خیام را میان سال‌های ۵۱۷-۵۲۰ هجری می‌دانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکره‌نویسان نیز وفات او را ۵۱۶ نوشته‌اند، اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال ۵۱۷ بوده است. مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور، در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع می‌باشد، قرار گرفته است.
شرایط دوران خیام
در زمان خیام فرقه‌های مختلف سنی و شیعه، اشعری و معتزلی سرگرم بحث‌ها و مجادلات اصولی و کلامی بودند. فیلسوفان پیوسته توسط قشرهای مختلف به کفر متهم می‌شدند. تعصب، بر فضای جامعه چنگ انداخته بود و کسی جرئت ابراز نظریات خود را نداشت – حتی امام محمد غزالی نیز از اتهام کفر در امان نماند. اگر به سیاست‌نامهٔ خواجه نظام‌الملک بنگریم، این اوضاع کاملاً بر ما روشن خواهد بود. در آن جا، خواجه نظام همهٔ معتقدان به مذهبی خلاف مذهب خود را به شدت می‌کوبد و همه را منحرف از راه حق و ملعون می‌داند. از نظر سیاست نیز وقایع مهمی در عصر خیام رخ داد:
سقوط دولت آل بویه
قیام دولتِ سلجوقی
جنگ‌های صلیبی
ظهور باطنیان
در اوایل دوران زندگی خیام، ابن سینا و ابوریحان بیرونی به اواخر عمر خود رسیده بودند. نظامی عروضی سمرقندی او را «حجه الحق» و ابوالفضل بیهقی «امام عصر خود» لقب داده‌اند. از خیام به عنوان جانشین ابن‌سینا و استاد بی‌بدیلِ فلسفه طبیعی (مادی) ریاضیات، منطق و متافیزیک یاد می‌کنند.
القاب
حکیم حجه الحق، خواجه، امام، الفیلسوف حجه الحق، خواجه امام، حکیم جهان و فیلسوف گیتی، الشیخ الامام، الشیخ الاجل حجه الحق، علامهٔ خواجه، قدوهٔ الفضل، سلطان العلماء، ملک الحکماء، امام خراسان، من اعیان المنجّمین، الحکیم الفاضل الاوحد، خواجهٔ حکیم، الحکیم الفاضل، نادرهٔ فلک، تالی ابن سینا، حکیم عارف به جمیع انواع حکمت به ویژه ریاضی، مسلط بر تمامی اجزای حکمت و ریاضیات و معقولات، در اکثر علوم خاصه درنجوم سرآمد زمان، فیلسوف الوقت، سیدالمحقّقین، ملک الحکماء، الادیب الاریب الخطیر،الفلکی الکبیر، حجه الحق والیقین، نصیرالحکمه و الدین، فیلسوف العالمین، نصره الدّین، الحیر الهمام، سیّدالحکماءالمشرق و المغرب،السیّدالاجل، فیلسوف العالم، به طور قطع در حکمت و نجوم بی‌همتا، علامهٔ دوران، بر دانش یونان مسلط و غیره.
خیام در افسانه
انابه
افسانه‌هایی چند پیرامون خیام وجود دارد. یکی از این افسانه‌ها از این قرار است که خیام می‌خواست باده بنوشد ولی بادی وزید و کوزه میش را شکست. پس خیام چنین سرود:
ابریق می مرا شکستی، ربیبر من در عیش را ببستی، ربی
من مِی خورم و تو می‌کنی بدمستیخاکم به دهن مگر که مستی، ربی
پس چون این شعر کفرآمیز را گفت خدا روی وی را سیاه کرد. پس خیام پشیمان شد و برای پوزش از خدا این بیت را سرود:
ناکرده گنه در این جهان کیست بگو!آن کس که گنه نکرد چون زیست بگو!
من بد کنم و تو بد مکافات دهیپس فرق میان من و تو چیست بگو!
و چون این‌گونه از خداوند پوزش خواست رویش دوباره سفید شد. البته جدا از افسانه‌ها در اینکه دو رباعی بالا از خیام باشند جای شک است.
ای رفته و باز آمده بل هم گشته
paray بازدید : 996 شنبه 16 اردیبهشت 1396 نظرات (0)

سخنان بنجامین فرانكلین

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

فقیر برای سیر کردن شکمش در عذاب است

و ثروتمند برای معالجه ناراحتی

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

زندگی راستین شما زمانی است که کاری برای کسی انجام دهید

که توان جبران محبت شما را نداشته باشد

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

فراموش نکنید که نه تنها باید سخن درست را در جای درست بیان کنید

بلکه دشوار‌تر آن است که در جایی وسوسه انگیز

جلوی زبان خویش را بگیرید و سخن نادرستی نگویید

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

دهان خردمند در قلب اوست

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

اگر انسان، سرمایه‌اش را در مغزش بگذارد، نه در کیف پولش

هیچ کس نمی‌تواند آن را از او برباید

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

خردمند کیست؟

کسی که از همه می‌آموزد

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

سحرخیزی یک گنج است

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

اگر آدمی بتواند نیمی از آرزوهای خود را برآورده سازد

دو برابر بر گرفتاری هایش می افزاید

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

دارایی آن نیست که داری

بلکه چیزی است که با آن خوش باشی

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

دشمنان خود را دوست بدارید

چرا که آنها موارد ناتوانی ‌تان را به شما می‌ گویند

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

برای پیدا کردن عیب های یک دختر

از او در نزد دوستانش تعریف کنید

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

تنبلی آنقدر آهسته راه می رود

که فقر و خواری برای رسیدن به آن دچار مشکل نمی شوند

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

چه کسی توانگر است؟

کسی که به سهم خود خرسند باشد

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

چشم دیگران چشمی است که ما را ورشکست می کند

اگر همه غیر از خودم کور بودند

من نه به خانه باشکوه احتیاج داشتم و نه به مبل عالی

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

وقتی شما نسبت به دیگران مهربان هستید

بدین معناست که نسبت به خودتان مهربانترید

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

پنبه را از آتش و جوان را از قمار دور نگه دارید

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

از هزینه های کوچک و غیر ضروری دوری کن

زیرا یک سوراخ کوچک موجب غرق شدن یک کشتی بزرگ می شود

بنجامین فرانکلین

سخنان بنجامین فرانکلین

Remarks by Benjamin Franklin

رشته محکم سیم موفق می شود

و ضربات پی در پی تبر کوچک درخت کهن را از پای در می آورد

بنجامین فرانکلین

تعداد صفحات : 20

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 100
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 49
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 66
  • باردید دیروز : 20
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 86
  • بازدید ماه : 167
  • بازدید سال : 9,517
  • بازدید کلی : 258,699