داستان ضرب المثل هرکه بامش بیش برفش بیشتر
یکی از پادشاهان عمرش به سر آمد و دار فانی را بدرود گفت و به سوی عالم باقی شتافت چون وارث و جانشینی نداشت وصیت کرد بامداد نخستین روز پس از مرگش اولین کسی که از دروازه ی شهر در آید تاج شاهی را بر سر وی نهند و کلیه ی اختیارات مملکت را به او واگذار کنند.
فردای آن روز اولین فردی که وارد شهر شد گدائی بود که در همه ی عمر مقداری پول اندوخته و لباسی کهنه و پاره که وصله بر وصله بود به تن داشت.
ارکان دولت و بزرگان وصیت شاه را به جای آوردند و کلیه خزائن و گنجینه ها به او تقدیم داشتند و او را از خاک مذلت برداشتند و به تخت عزت و قدرت نشاندند. پس از مدتی که درویش به مملکت داری مشغول بود.
به تدریج بعضی از امرای دولت سر از اطاعت و فرمانبرداری وی پیچیدند و پادشاهان ممالک همسایه نیز از هر طرف به کشور او تاختند. درویش به مقاومت برخاست و چون دشمنان تعدادشان زیادتر و قوی تر بود به ناچار شکست خورد و بعضی از نواحی و برخی از شهرها از دست وی به در رفت. درویش از این جهت خسته خاطر و آرزده دل گشت.
در این هنگام یکی از دوستان سابقش که در حال درویشی رفیق سیر و سفر او بود به آن شهر وارد شد و یار جانی و برادر ایمانی خود را در چنان مقام و مرتبه دید به نزدش شتافت و پس از ادای احترام و تبریک و درود و سلام گفت ای رفیق شفیق شکر خدای را که گلت از خار برآمد و خار از پایت به در آمد. بخت بلندت یاوری کرد و اقبال و سعادت رهبری تا به این پایه رسیدی!
درویش پادشاه شده گفت: ای یار عزیز در عوض تبریک تسلیت گوی آن دم که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی!
رنج خاطر و غم و غصه ام امروز در این مقام و مرتبه صدها برابر آن زمان و دورانی است که به اتفاق به گدائی مشغول بودیم و روزگار می گذراندیم.
و پاسخ آن دوست همین بود : هر که بامش بیش برفش بیشتر.
****************
معنی در زمان حال
هر که بامش بیش، برفش بیشتر
پول زیاد هزینه زیادی دارد. این واقعیتی پنهان در پس پرده پر زرق و برق پولداری است. میلیونر و بلکه میلیاردر بودن لذتی دارد وصفناشدنی، اما از آنجایی عصبهای درد و لذت در آدمها یکی است، اساسا در کنار هر لذت یک درد هم وجود دارد. پس شگفتانگیز نیست که پولداری هزینههای زیادی را به فرد پولدار تحمیل کند.
خدم و حشم!
پولدارها اصولا خانه بزرگ میخواهند. اگرچه همه پولدارها در خانههای آنچنانی زندگی نمیکنند، اما طبیعی است که بسیاری از آنها خانهها و پنتهاوسهای خیرهکنندهای برای اقامت دارند. در عکسهایی که ما از این خانهها میبینیم همهچیز برق میزند و انگار همین الان وسایل خانه را از کارخانه آوردهاند! اما واقعیت این است که داشتن خانهای به این تمیزی نیاز به هزینه دارد. چنین خانههایی نیازمند خدم و حشم هستند. مجموعهای از افراد باید باشند تا به خانه و زندگی برسند وگرنه میلیاردر محترم که خودش خانه را تمیز نمیکند!
مدرسه غیرانتفاعی و بلکه خیلی غیرانتفاعی!
تحصیل فرزندان بخش بزرگی از فکر پدر و مادرهای میلیونر را اشغال میکند. آنها علاوه بر اینکه مثل سایر پدر و مادرها دلشان بچههای تحصیلکرده میخواهد، دوست دارند فرزندانشان در باکلاسترین مدرسهها تحصیل کنند.
بعضی از این مدرسهها امکانات عجیب و غریبی دارند و شهریههای نجومی هم میگیرند. از استخرهای بزرگ گرفته تا فرآیند کشف استعداد؛ امکانات و تسهیلاتی است که در این مدارس به بچه پولدار ارائه میشود.
مبلمان سلطنتی، خنزر پنزرهای عتیقه
برای یک خانه میلیارد تومانی وسایل میلیون تومانی نیاز است. به هر حال خانه و کاشانه باید به هم بیایند. در نتیجه پولدارها باید پول خرج کنند تا خانهشان با پولشان متناسب باشد.
واضح و مبرهن است که ایجاد توازن میان خانه و وسایلی که در آن هست مستلزم هزینههای بالایی است. از مبلمان سلطنتی گرفته تا انواع وسایل عتیقه و مجسمههای بزرگ و کوچک، گزینههای پولدارها برای پر کردن خانهشان است. از طرفی خرجهایی مثل قبض آب، برق، گاز و تلفن و نیز خرجهای روزانه هم به این ترتیب بالا میرود.
ماشین آخرین مدل
نمیشود فضای خانه پر از عتیقه باشد، اما در پارکینگ خانه یک خودروی معمولی پارکشده باشد. یکی از نخستین مکملهای یک خانه اعیانی یک ماشین آخرین مدل است. تازه گاهی این ماشین نیاز به راننده هم دارد. پس میبینید که این هم هزینههای بالای خاص خودش را دارد.
پولدار بودن آنقدرها هم که در نظر عام میآید، کمهزینه نیست. اینکه افراد بتوانند خود را در وضعیتی ثابت نگاه داشته و با وجود چنین خرجهای سنگینی پولدار بمانند، باید مورد توجه قرار گیرد