داستان ضرب المثل بلبل به شاخ گل نشست
وقتی یکی حرف نابجایی بزند می گویند حکایت این بابا هم همان حکایت بلبل است که به شاخ گل نشسته است
در روزگار قدیم یکی از خان ها تمام دوستان خود را که همه خان بودند به منزل خود دعوت کرد
روز میهمانی تمام خان ها سوار بر اسب بندی همراه نوکر مخصوص خود به خانه خان آمدند
وقتی جلو منزل رسیدند از اسب پیاده شدند و نوکر مخصوص هم اسب را در طویله یا جای دیگر بست
هر نوکری مسؤول پذیرایی ارباب خود بود تا وقت ناهار شد
و از طرف صاحبخانه شروع کردند به ناهار دادن میهمان ها و هرکدام از نوکرها دست به سینه برای پذیرایی ارباب خود آمده بود
به خوبی خان ها را پذیرایی کردند و ناهار دادند یکی از خان ها که مشغول غذا خوردن بود چند دانه پلوا که با رنگ خورشت هم زرد شده بود بر پشت سبیلش چسبیده بود اما خود خان متوجه نبود تا اینکه نوکرش متوجه این موضوع شد
یک دفعه از کنار در صدا زد : آقا ! آقا ! همه خان ها سر خود را برگرداندند و نوکر را نگاه کردند تا همان خانی که در پشت لبش باقیمانده غذا بود سرش را بلند کرد دید نوکر خودش هست و جوابش داد ، نوکر گفت :
آقا ، بلبل به شاخ گل نشست
خان متوجه شد ، پشت لبش را خوب پاک کرد ، بقیه خان ها که در آن مجلس بودند خیلی تعجب کردند که این نوکر عجب حرف قشنگی زد و چطوری ارباب خودش را متوجه این موضوع کرد
بعد از چند دقیقه یکی از خان ها به مستراح رفت و رسم چنان بود که وقتی خان به مستراح می رفت نوکر او آفتابه را پر می کرد و برایش می برد
وقتی این نوکر آفتابه آب را برای خان برد خان رو کرد به او و گفت :
دیدی امروز توی مجلس نوکر فلانی چه حرف قشنگی زد چه نوکر خوبی واقعاً خیلی خوب بود و آقای خود را سرافراز کرد
خوب گوش کن ببین چه می گویم هفته دیگر من میهمانی دارم و همه این خان ها به منزلم می آیند بعد از خوردن ناهار من همین کار را می کنم
یعنی مقداری خوراکی به لب و سبیلم می مالم تو باید خوب متوجه باشی یک دفعه صدا بزن و همین حرفی را که امروز نوکر فلانی گفت تو هم بگو تا من در آن مجلس سربلند و سرافراز شوم
نوکر این حرف ارباب را به یاد سپرد تا اینکه روز میهمانی فرا رسید و تمام خان ها آمدند
وقت ناهار که شد و سفره غذا را چیدند و خان ها مشغول غذا خوردن شدند
درحین غذا خوردن همان خان یعنی صاحبخانه مطابق حرفی که به نوکرش در هفته قبل زده بود مقداری غذا بر پشت لب و سبیلش باقی گذاشت
خوردن غذا که تمام شد خان انتظار کشید که نوکرش همان حرف را بزند ولی نوکر آن عبارت را فراموش کرده بود
و هرچه خواست آن حرف را به یاد بیاورد نتوانست
خان هم چپ چپ به نوکرش نگاه می کرد و منتظر بود و اشاره می کرد
تا اینکه نوکر یک دفعه صدا زد :
آقا ! آقا ! خان متوجه شد و سر را بلند کرد و گفت : بله
نوکر گفت :
آقا آن چیزی که آن هفته تو مستراح به من گفتی پشت لب و روی سبیل شماست پاکش کن!
داستان ضرب المثل بلبل به شاخ گل نشست
منابع بیشتر
-
وقتی که یک نفر حرف زشت و نابجایی بزند می گویند حکایت این بابا هم همان حکایت بلبل است که به شاخ گل نشسته ! در روزگار قدیم یکی از خان ها تمام دوستان خود را که ...
-
داستان ضرب المثل بلبل به شاخ گل نشستوقتی یکی حرف نابجایی بزند می گویند حکایت این بابا هم همان حکایت بلبل است که به شاخ گل نشسته است در روزگار قدیم ...
-
همان طوری که در اصطلاح شرعی آب آخرین است که شیء ناپاک را به کلی پاک می کند .... بزند می گویند حکایت این بابا هم همانحکایت بلبل است که به شاخ گل نشسته است.
-
در این شماره که بیشتر مقالات آن راجع به نوروز است، این مطالب آمده است: .... و نابجايي بزند مي گويند حكايت اين بابا هم همانحكايت آن بلبل است كه به شاخ گل نشسته .
-
16 مارس 2017 ... مردان سیاسی قبلی است که فتوژنیک هم باشند. این هفته به سراغ ناصر ... این بابا هم همان حکایت بلبل است که به شاخ. گل نشسته است. در روزگار قدیم ...
-
منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی ... سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را بهقدوم موسم ربیع (نوروز) (گل) کلاه شکوفه بر سر نهاده عصاره ... ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاده است و صیت سخنش که در بسیط زمین رفته و قصب ... و لیکن مدّتی با گل نشستم ... بلبل گوینده بر منابر قضبان.
-
غزل شماره ۴۴: کنون که بر کف گل جام باده صاف است. غزل شماره ۴۵: در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است. غزل شماره ۴۶:گل در بر و می در کف و معشوق به کام است. غزل شماره ۴۷: ... غزل شماره ۵۴: ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است. غزل شماره ... غزل شماره ۱۳۰: سحر بلبل حکایت با صبا کرد .... غزل شماره ۲۵۴: دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور.
-
غزل شمارهٔ ۸۷۳: بس که از رخسار او در پیچ و تاب است آفتاب. غزل شمارهٔ ۸۷۴: ... غزل شمارهٔ ۸۸۸: بیا کز دوریت مژگان بهچشمم سوزن است امشب. غزل شمارهٔ ۸۸۹: ... غزل شمارهٔ ۹۱۳: از اشک بلبل است رگ تلخی گلاب. غزل شمارهٔ .... فارغ است. غزل شمارهٔ ۱۰۱۸: شاخ گل را از سراپا چهره تنها نازک است ...... غزل شمارهٔ ۱۹۵۸: از رفتن تو باغ پریشان نشسته است.
-
4 ا کتبر 2006 ... آقای صلاحی، به دليل حمله قلبی به بيمارستان منتقل شده بود. ... در ۱۳۶۷ مجله دنيای سخن صفحه "حالا حکايتماست" را به طنزهای عمران اختصاص داد که ... صلاحی از ۱۳۷۵ به همکار قديمش در توفيق، کيومرث صابری در ماهنامه گل آقا پيوست ... بلبل و کلاغ ... را ديدند که روی شاخه ای پرشکوفه نشسته است و دارد اين چنين می خواند:
-
است که آهنگران از آن برای سرخ کردن فلزات استفاده می کردند تا بتوانند آهن و فلز .... بزند, می گویند حکایت این بابا هم, همان حکایت بلبل است که به شاخ گل نشسته !
-
از غزل شیوای حافظ شیرین سخن است پس از برخورداری از شیرین کامیها و خوشیها ... بزند می گویند حکایت این بابا هم همان حکایت بلبل است که به شاخ گل نشسته !
-
23 ژانويه 2014 ... وجه تسمیهٔ سنگپا این است که به دلیل قابلیت بالای سایندگی اش از آن برای .... حکایت این بابا هم همان حکایت بلبل است که به شاخ گل نشسته است .
-
30 سپتامبر 2008 ... این داستان گویای مذهب است اما در پنهانی ترین نقطه درون سوسیالیزم و در زیر پوشش ... حکایت این بابا هم همان حکایت بلبل است که به شاخ گل نشسته!
-
آهن که نیست جان من آخر دل است این. من می شناسم این ... کمان کشیده نشسته ست چشم او به کمینم. اگر نسیم امیدی ... چو شاخ گلبنشین تا به سایه ی تو نشینم. یار گم شده ... با من چرا حکایت سنگ و سبو کنی. خون می چکد ز ناله ی بلبل درین چمن. فریاد از تو ...
-
آب چون کم شود ، از چشمه گل آید بیرون ( قاسم خان جوینی ). آب حیات از دم ... آبی است آبرو که نیاید به جوی باز / از تشنگی بمیر و مریز آبروی خویش ( صائب تبریزی ). آبی که ..... از یار حکایت ، بر ِاغیار نگویید(عماد فقیه) ... استاده را ثواب نماز نشسته نیست (صائب تبریزی) ..... بلبل از شاخ گل افتاد به زمین از مستی (فروغی بستامی ).
-
عشق بلبل به گل يکي از حکايتهاي خيالي در ادبيّات فارسي است که شـاعران مـتعدد. درباره آن ... به عنوان شگردي ادبي در ميان شعرا شايع شد٬ به داستان گل و بلبل هم شاخ و برگهايي ..... بــــر ـهـــر ـورقــي ـنشســته ـشــبنم جـــز ـخــار ـبَــر او ـنگشــته ـهــمدم.
-
گل سرخ متعلق است به تیرهای از گیاهان به نام تیرهٔ گلسرخ، به غیر از گونههای گل سرخ، ... سردهٔ گلِ رز که شامل تمامی رزهای خودرو است از زیرتیرهٔ رزوئیده منشعب میشود. ..... رز چای به رزهای بریدهٔ دورگهٔ چای گفته میشود که تک شاخه هستند و طول ساقه بین ۵۵–۴۰ ..... در شعر عرفانی، حسرت بلبل نسبت به گل رز به عنوان یک استعاره حکایت از ...
-
حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست. هزار شعله ی ... بینی که گل و سبزه کران تا به کران است. ای کوه تو ... ای گل رعنا. حیف من بلبل خوش خوان که همه خار تو خوردم.
-
9 جولای 2016 ... 2, يعني بيا که آتش موسي نمود گل, تا از درخت نکتة توحيد بشنوي ... برگردان: ديشب با آنکه [انفاس عيسوي] و با آنکه [(مي) نمي خورد] نشسته ... بوده است – جز: فقط- حکايت: نامي –جام: جام جم- زنهار: بهوش باش- بر: به- اسباب: تعلقات –.
-
به پوششی سپید مزین است که چون نگینی در دشت بر حلقه گلها می درخشد. سیپدی و ... تا که بر شاخ طرب غنچه به خندست هنوز. لذت بوسه گل بر لب بلبل بچشاند. تا بماند به .... به لبهایت چو تک بوسی نشستم ... حکایتی است ز دوران که جاودان بگرفت .